چهار پنج ماه در اين وبلاگ زور خوابيده زديم كه بگوييم بين هيجانات دنياي فوتبال و هيجانات شعر امروز رابطه‌هاي محكمي است، اما سوادمان اجازه نداد آن را به نحو مقتضي و به شكل فيلسوفان زبان‌شناس تبيين كنيم. جوري كه شأن طنز ابن محمودي هم كه الآن اساتيد وبلاگستان سر آن سوگند ياد مي‌كنند حفظ شود. اگر سر در جيب تفكر فرو نبرده و در بحر خرد غوطه‌ها نخورده بوديم، معلوم نبود گوهر مقصود به اين زوديها به كفمان در آيد. جاي آن است كه رقص كنان ساغر شكرانه بزنيم كه مجتبي پورمحسن اين انديشمند، اين تالي تلوّ امبرتو اكو و ميشل فوكو، طي مقاله هوشمندانه‌اي، در زبان جدي اما جوري كه روح عبيد زاكاني هم از طنازيهاي ايشان بوجد آيد، اين مهم را كفايت كرده است. چون نقل همه آن مقاله گهربار و كلمات درربار، در اين وجيزه ريزه ميزه ميسر نيست، به سبك قدماي اهل انتخاب، منتخبي از آنها را به سمع و نظر شما مي‌رسانيم (البته به شرطي كه بلند بلند بخوانيد كه گوشهايتان نيز حظ اوفر ببرند). اسم مقاله، «دريبل كلمات» است و در شماره جديد مجله خوانش ظهور كرده است. گفتار پورمحسن با تعليقات ابن محمود حلاوت ديگري دارد.

...

شعر امروز با خوانش فوتبال به عنوان پديده‌اي زباني مي‌تواند از زبانهاي قراردادي آن براي خلق دنياهاي جديد زباني سود جويد.

ابن محمود: شعر امروز از بس دنبال خلق دنياهاي جديد رفته، دچار بيماري صعب العلاج خوانش شده است.

...

بزرگترين بازيگران عرصه زبان فوتبال، يعني بازيكنان و مربيان بزرگ فوتبال نيز با خوانش فوتبال عليه قاعده‌هاي تحميلي عمل مي‌كنند.

ابن محمود: عمراً اگر ديويد بكهام از اين حرفها سر در بياورد.

...

رابطه فوتبال با تماشاگر دقيقاً همان نسبت شعر و مخاطب است.

ابن محمود: اينكه شعر متفاوط امروز مخاطبي جز خودش ندارد، دقيقاً‌ مؤيد اين مسئله است!

...

تماشاگران فوتبال اگرچه انتظار گل مي‌كشند، اما مي‌خواهند گلهاي متفاوتي را ببينند.

ابن محمود: لابد نتيجه منطقي اين جمله اين است كه مخاطب شعر امروز، نيز بي صبرانه انتظار شعر متفاوط را مي‌كشد.

...

در شعر متفاوت هدف، تقليل هدفهاي سابق است.

ابن محمود: هدفهاي سابق نير براي خودشان يك روزي هدفهاي لاحق بودند. اي روزگار!

...

در شعر متفاوت امروز گاهي كلمه حضور دارد، اما معناي قراردادي‌اش حذف شده است.

ابن محمود: معناي غير قراردادي كلمات، ديگر از آن حرفهاي متفاوط است كه لازم است برايش فرهنگ متفاوط جديدي بنويسند.

...

اگر امكان مشاركت تماشاگر در به ثمر رسيدن يك گل از طريق تماشا كردن وجود نداشت، فوتبال به هيچ وجه جذابيتي نداشت.

ابن محمود: سهراب بوقي مي‌گفت فوتبال به تماشاگرش زنده است، ما فكر نمي‌كرديم كه حرفهايش اين قدر عمق فلسفي دارد.

...

يك فوتباليست وقتي اقدام به دريبلينگ مي‌كند، در واقع مي‌خواهد رفتار متفاوت زباني را ارائه كند.

ابن محمود: و يك شاعر وقتي رفتار متفاوت زباني از خودش بروز مي‌دهد، دارد مخاطبش را دريبل مي‌زند. حقش است مخاطب كه اين جوري ضايعش كنند!

...

بازيكنان امروز برزيل نمي‌خواهند فقط گل بزنند،‌ بلكه مي‌خواهند گلهايشان را به شكل متفاوتي به ثمر برسانند.

ابن محمود: حتماً همينجوري است كه استاد مي‌فرمايند. شاهدش هم رونالدوي خپل است كه خودش يك پارادوكس زباني است.

...

اگر يك مربي بعد از شكست بتواند كلمات بهتري را براي توجيه باخت بكار ببرد،‌ مي‌تواند آينده‌اش را تضمين كند.

ابن محمود: شاعر متفاوط، مربي شكست خورده‌اي است كه دارد بهترين كلمات را براي توجيه باختش جفت و جور مي‌كند.

...

ماكلله بازيكن فرانسوي در توصيف نقش زيدان در تيم ملي فرانسه گفته است: وقتي توپي را زير پاي ما مي‌آيد و نمي‌دانيم با آن چكار كنيم، پاس مي‌دهيم به زيدان چون او حتماً مي‌داند با آن چكار كند.

ابن محمود: دلم براي آن «را»ي پادرهواي مادر مرده‌اي مي‌سوزد كه مثل توپ دارد زير پاي زبان مجتبي پورمحسن اين ور و آن ور مي‌رود و تكليفش روشن نيست.

...

گفته‌هاي بازيكن فرانسوي بسيار خلاق‌تر از بعضي شعرهايي است كه در دهه گذشته با هدف جلب نظر مخاطب عام نوشته شده‌اند.

ابن محمود: يعني اين جمله عوامانه ماكلله اينقدر شور شاعرانه مدرني دارد؟ بگذاريد چند بار ديگر بخوانمش شايد تأخيرهاي معنايي‌اش برطرف شد.

...

به جانشيني، همنشيني، اطناب هنرمندانه و نهايتاً تأخير معنايي گفته ماكلله دقت كنيد.

ابن محمود: چشم! دقت كرديم. بابا! اي والله ماكلله! آخر شعر متفاوطي!

...

وقتي از گاتوزو بازيكن تيم ميلان ايتاليا درباره پيرلو پرسيدند، در پاسخ گفت: اگر او فوتباليست است، پس من چكاره‌ام؟ فكر مي‌كنيد پويايي زباني اين ديالوگ چه تعدادي از شعرهاي امروز را از شعريت مي‌اندازد؟

ابن محمود: راستش هنوز وقت نكرده‌ايم تعدادش را بشمريم. حتماً پس از شمارش، نتايج آن را به استحضار ملت شريف كه عمدتاً جزو طرفداران شعر متفاوطند، خواهيم رساند.

...

تكمله 1: خداييش اگر ماكلله و گاتوزو مي‌دانستند اين قدر جملاتشان شاعرانه است، فوتبال را رها مي‌كردند و مي‌رفتند دنبال شعر متفاوط. واجب است پورمحسن نسبت به گردآوري و ترجمه ساير اشعار فوتباليستهاي مشهور اقدام لازم را مبذول دارند. چه مي‌كنه اين مجتبي!

تكمله 2: اين وسط ما نفهميديم رابطه درآمد بازيكنان فوتبال با درآمد شاعر متفاوط چيست؟ آيا بين شاعر متفاوطي كه از جيب خودش خرج مي‌كند و كتاب در مي‌آورد و كسي شعرهايش را نمي‌خواند (حتي شاعران متفاوط ديگر)، با مهاجمي كه پايش به گل باز نمي‌شود رابطه‌اي هست؟

تكمله 3: اين مقاله برهان قاطعي بود در ضرورت رويكرد شاعران امروز به شعر متفاوط. هم اكنون حجت بر همه شاعران امروز تمام شده است و اگر شعر متفاوط نگويند، فردا كه پيشگاه حقيقت شود فراز، شرمنده فرهنگ غني كشور ديرينه‌سال خود خواهند بود.

تكمله 4: يادم بياوريد نقد متفاوطي بر شعر امروز به زبان گزارشهاي عادل فردوسي‌پور بنويسم.