محمود اشرفي معتقد است: «پيري سه نشانه عمده دارد: پرحرفي، حرفهاي تكراري، خودستايي. هر كدام از اين نشانهها خبر از فصل جديدي در زندگي ميدهد. گاهي اين نشانهها با هم آشكار ميشوند و گاهي يكي پس از ديگري از راه ميرسند» (روزنامه سرمايه، 17 دي، صفحه آخر).

...

داشتيم با خودمان فكر ميكرديم كه اين علايم را در بسياري از اشعار معاصر هم ملاحظه ميتوان فرمود.

مصراع: چهرهام گرچه جوان است، ولي پير شدم.

...

پرحرفي. روده درازي يكي از بزرگترين ويژگيهاي شعر امروز است. گاهي از يك شعر سه سطري، دو سه سطرش اضافه است و گاهي تمام شعر، چيزي جز زوائد نيست. كار به آنجا ميرسد كه نتيجه بگيريم كلاً شعر در دنياي امروز، درين قرن 21 عليه ما عليه، حرف اضافي است.

حرفهاي تكراري. شاعر براي توجيه حرفهاي تكراري خودش ميفرمايد: «يك عمر ميتوان سخن از زلف يار گفت». حرفهاي تكراري، بخش زياديش ناشي از فراموشي است و فراموشي موجب پريشاني در گفتار ميشود. بقول شاعر: «شوريدگي زلف تو ربط از سخنم بُرد». در واقع، مقصر اصلي در اين قضيه زلف يار است.

خودستايي. ميرشكاك احتمالاً معتقد است شعر امروز ما چيزي نيست جز تقرير «انانيت». و براي اينكه زيبا جلوه كند، اسمش را ميگذارند: حديث نفس. حديث نفس يعني من مهمترين موجود عالم هستي هستم و اتاق من مركز جهان است. يعني همان اومانيسم منحط غرب (ازين فقره ضد امپرياليستي لذت برديم!). بنابراين، شعر «من ـ محور» يعني: پير شدي رفت!

...

براي اينكه به پيري متهم نشويم، مطلب را همينجا درز ميگيريم. راستي موضوع سخن ما چي بود؟