سفرنامه، End ادبيات است
سفر، همه مزهاش به سفرنامه نوشتن است. سفرنامه، مدرك مثبتهاي است كه نشان ميدهد شما به سفر مهمي رفتهايد. ملت ايران در ازمنه ماضيه عادت به نوشتن سفرنامه نداشتند. و از بزرگان، به غير از يك ناصرخسرو كه سفر رفتن و سفرنامه نوشتنش در نزد عدهاي از عقلا از بيخ و بُن زير سؤال است، هيچ كس اين فن شريف را جدي نگرفته است.
در دوران معاصر، متأسفانه تحت تأثير اين غربيان پدر سوخته، شاعران ما كك به تنبانشان افتاده است و از در خانه دو قدم آن طرفتر كه ميروند، مينشينند سفرنامه مينويسند. با گسترش جرايد يوميه كثير الانتشار، فن سفرنامه نويسي به يكي از مشاغل مهمه در آمده است و اصولاً امورات ادبيات حاليه بي سفرنامه نميگذرد.
از مهمترين سفرنامههايي كه ادبيات امروز از طريق جرايد در حال عرضه به جامعه شيفته كتابخوان است، يكي سفرنامه يونان دكتر مير جلالالدين كزازي است. آن بزرگوار حاصل هفت هشت روز مسافرت خود را به ديرينكدههاي آتن در هفتاد هشتاد شمار روزنامه منتشر ساخته است و حالا حالاها اين رشته سر دراز دارد. ديگر سفرنامه مهم كه حادثهاي استثنايي در ادبيات ما بهشمار ميرود، يادداشتهاي سفر قونيه دكتر هادي منوري است كه هنوز روز اولش به اتمام نرسيده و قرار است تا سفر بعدي دكتر ادامه داشته باشد. بهرحال، هر سفري خرج دارد.
غربيان عادتهاي ناپسندي در سفرنامه نويسي دارند كه بي شباهت به فضولي بيجا نيست. آنها هر جا ميروند دنبال آداب و رسوم و زبان و فرهنگ و اطعمه و اشربه و تاريخ و جغرافيا و اجتماعيات و اقتصاديات آن مملكت ميروند و بلفضولانه به هر گوشه سرك ميكشند. اين عادت ناپسند را خوشبختانه ما اصلاً نداريم. ما چكارمان به اين كارهاي ناشايست؟ ما اگر چند صفحه در مورد تعداد پيكسل دوربين ديجيتالمان ننويسيم، شب، سر راحت بر زمين نميگذاريم. ما ميرويم و بر ميگرديم و نميفهميم كه چه خوردهايم و چه ديدهايم و كجا رفتهايم و با كه همسخن شدهايم. آداب و رسوم مزخرف ديگران هم كه به ما ربطي ندارد. آنها را خودشان بهتر از ما بلدند بنويسند.
...
تكمله. از اين چهل پنجاه نفر جماعت شاعر پر مايهاي كه مولانا آنها را طلبيد و قونيه رفتند، سه چهار نفر همت نوشتن سفرنامه داشتند كه در همان دو سه قسمت اول، فعلاً كميتشان لنگيده و چهار چرخشان پنچر شده است. در سيماي اين عده هم نميبينيم كه كارشان سرانجامي پيدا كند. اولش گرم بودند و آخرش رفتند دنبال معيشت خودشان. قرار نيست آدم گزارش مأموريت بنويسد كه اجباري باشد: كاري كه نكو نشد نكو شد كه نشد!