این شماره: شمس‌الدین محمد حافظ

گفتگو: محمد گل‌اندام

دبیر مجموعه: ابن محمود رودانی

 

اشاره: این گفتگو در واپسین سالهای حیات شمس‌الدین محمد حافظ در اماکن مختلف صورت گرفته است. همان‌طور که خود آن مرحوم اذعان داشته است که: حافظم در مجلسی، دُردی کشم در محفلی، برای ضبط این مجموعه مصاحبه‌کننده مجبور شده است در هر گونه محفل و مجلسی قدم بگذارد که گفتنش به دلیل آنکه خوب نیست پشت سر مرده حرف بزنیم، در اینجا جایز نیست. مرحوم حافظ شیرازی عادت داشت که بعد از نماز صبح، صبوحی بزند و آن را جزو تعقیبات می‌دانست و ترک آن را روا نمی‌داشت. اغلب گفتگوهای ما در چنین فضای معنوی صورت گرفته است.

..

¡ شما در جایی گفته‌اید: «محتسب خُم شکست و من سر او». واقعاً شما با محتسب درگیری فیزیکی هم داشته‌اید؟ واقعاً دل و جرئت می‌خواهد این کارها.

حافظ: مؤمن! از شما که خودت دستت در کار شعر است، بعید است این حرفها. شاعر جماعت اگر عسس ببیند، از پس می‌افتد. آن وقت من چطور می‌توانم با کله جناب محتسب که خیلی هم تیز تشریف دارند، شوخی کنم؟ اینها از مقوله هذیانات عالم شعر است و شما آنها را جدی نگیر. ما مخلص هرچه محتسب هستیم، علی الخصوص از نوع امیر مبارز‌الدینش که نوع مرغوب آن به‌حساب می‌آید.

¡ منظورتان همان ایده: «با دوستان مروت با دشمنان مدارا» است لابد؟

حافظ: حالا ما یک چیزی گفتیم، شما دست گرفتی. من نمی‌دانم این جماعت که به اصلاح‌طلبان موسومند، چگونه ما را اهل تسامح و تساهل معرفی کرده‌اند. اینها خودمان از طبقه اشراف‌های مدرن هستند و دل‌شان به حال ما شاعران یک‌لاقبا نمی‌سوزد و تا ما را از نان خوردن نیندازند و با دستگاه حاکمه بد نکنند، خیالشان راحت نمی‌شود. بابا چند بار باید بگویم که من نه معاندم، نه اصلاح‌طلب، نه پست مدرن، نه متفاوط، نه فرانو، نه عرق‌خور قهار، نه هر کوفت و زهر مار دیگر. من یک شهروند معتقد به مبانی دین مبین اسلام و پایبند به همه اصول پیشرو قانون اساسی هستم. والسلام.

¡ «صلاح مملکت خویش خسروان دانند» و صد درصد خواجه حافظ خودشان تدبیر مهمات امور خودشان را از بهتر از ما بلد هستند. اما شعرهای شما چیز دیگر می‌گوید. مثلاً آنجا که گفته‌اید: «بر در ارباب بی مروت دنیا/ چند نشینی که خواجه کی بدر آید؟» لابد این نشانه وفاداری شما به قوه حاکمه است؟

حافظ: اولاً، من این شعر را در زمان شیخ ابواسحاق شیرازی گفته‌ام که آدم لاابالی و بی قید و بندی بود و منظورم جناب ایشان است که رداهای نفیس می‌پوشید و اهل گفتمان و هزار جور مفسده دیگر بود. دوماً، هر شعر در ظرف تاریخی خودش معنا دارد. من اگر درین شعر گفته‌ام: « صحبت حکّام ظلمت شب یلداست»، منظورم کسانی بوده‌اند که قدرت را بازیچه دست مطامع دنیوی خویش قرار داده‌اند و با اجانب مواضعه می‌کنند. وگرنه همه می‌دانند که جناب امیر مبارزالدین ـ طال الله ایام بقائه ـ ساحت‌شان از این شوائت بکلی بری است.

¡ پس از قرار معلوم آنجا نیز که گفته‌اید: «نشان اهل خدا عاشقی‌است، با خود دار/ که در مشایخ شهر این نشان نمی‌بینم»، منظورتان دولتهای قبلی بوده است؟

حافظ: صد درصد همه نقصان‌هایی که ما امروز دچار آنیم، از جمله کمبود معنویت و کمرنگ شدن ارزشهای ناب اسلامی، ریشه در مفاسد دولتهای قبلی دارد و اگر آنها، جلویش را ول نکرده بودند، الآن جناب مبارزالدین مجبور نبود، طرح امنیت اجتماعی را اجرا کند. اصلاً همین کلمه «مشایخ» خودش اشاره به دولت شیخ ابواسحاق دارد. وگرنه همه می‌دانند که در دولت کریمه فعلی، همه دست‌اندرکاران از ردای شیخی بی‌نصیب‌اند.

¡ جناب حافظ! این چه رسمی است که شما شاعران دارید و نمی‌توانید مثل مردم عادی زندگی کنید و حتماً باید گیری در احوالات روحی‌تان باشد؟ این همه بحث شراب و شاهد در شعر شما چیست و چگونه آن را با موازین شرعی سازگار می‌کنید؟

حافظ: همان‌طور که جناب بهاءالدین خرمشاهی یادآور شده‌اند، بیشتر این الفاظ در شعر ما یا مبتنی بر یک سنت ادبی است و به مرور زمان شکل تمثیلی پیدا کرده است. و یا نشانگر قوه بالای تخیل ماست! بهرحال، در این قبیل هیچ شائبه‌ای وجود ندارد و دل مشغول مدارید!

¡ همان طور که می‌دانید مهمترین کار در مواجهه با یک اثر ادبی، قرائت آن است! به نظر شما اگر قرار باشد کسی شعرهای شما را قرائت کند، چه کسی صلاحیتش بیشتر از همه است؟

حافظ: بعد از خودم که البته ادعای مؤلف بودن هم ندارم، چون بعداً امنیت جانی نخواهم داشت و توسط منتقدین به مرگ مؤلف دچار خواهم شد، این عباس کیارستمی بهتر از همه روح شعرهای مرا درک کرده است. من به حدی به قرائت ایشان دلبسته شده‌ام که تصمیم دارم بعضی از شعرهایم را مطابق سلیقه کیارستمی بخوانم، ولو همگان بگویند اشتباه وزنی هم دارد. بعد از کیارستمی، احمد شاملو هم برای قرائت شعرهای من زحمت زیادی کشیده است. منتها، این خرمشاهی که او را نیز کمابیش دوست دارم، با او خوب تا نکرد!

¡ ما برای نشر این مصاحبه، احتیاج به چند تا عکس خودمانی از شما و عیالات مربوطه داریم. ترجیحاً اگر زوجه شما حجابش هم پس رفته باشد، بیشتر بکار ما می‌آید و جنبه استنادی کار ما بیشتر خواهد شد.

حافظ: خاک بر سرت محمد گلندام! سعدی علیه الرحمه حتی از بردن نام معشوقش در شعر ابا داشت و غیرت می‌آمدش که آن را ـ منظور شعر است نه معشوق ـ دست به‌دست خواهند برد! تو هم ظاهراً اصلاح‌طلب و پست مدرن شده‌ای! دریغا دریغ!

 

 

ادامه دارد...