حکایت آن خواجه که هر گاه با رسانه‌ها سخن می‌گفت، چند ساعت بعد، خلاف گفته‌های او مبرهن می‌شد.

 

خواجه کفاشیان ـ که با بهروز

ظاهراً باجناق افتاده‌ست

تا مسلّط شده‌ست بر اوضاع

همه چیز اتفاق افتاده‌ست

شوی را کرده با زنش دشمن

بین مردم نفاق افتاده‌ست

تیم ملی به لطف او سیبی است

که به دست چلاق افتاده‌ست

لاغر است اولش مربی او

آخر کار چاق افتاده‌ست

گربه‌اش ناز ناز بود، اما

زود به واق واق افتاده‌ست

خواجه زورش نمی‌رسد هرگز

طرفش قلچماق افتاده است

صبح تکذیب کرد و آخر شب

ماجرا اتفاق افتاده‌ست!