گویند مسعود سعد سلمان 18 سال در بند سلاطین غزنوی بود، هفت سال در قلعه سو و دهک، سه سال در زندان نای و هشت سال در قلعه مرنج. بعضی از تاریخ‌نویسان مغرض چنین حکایت کنند که وی را از بابت ایام زندان گرد ملالی بر خاطر بود. اما تاریخ‌نویسان واقعی که دین‌ خود را به دنیا نمی‌فروشند، بر آنند که مسعود سعد در زندانهای مذکور اوقات خوشی را سپری می‌کرده و دایم در حال گفتمان با زندان‌بانان خود بوده و میوه و سبزی و غذاهای فیبره و ویبره بطور مرتب به او می‌رسیده و از امکانات درمانی نیز به قدر مکفی بهره‌مند بوده و بابت اینها هزینه‌ای نیز نمی‌پرداخته است.

القصه، برخلاف آنچه عوامل استکبار شایعه کرده‌اند، مسعود سعد از زندانی بودن خود رضایت کامل داشته است. و حتی معتقد بوده اگر این 18 سال را خارج از زندان می‌بود، قادر به خلق هیچ‌کدام از قصاید خود نبود و دایم می‌بایست به فکر خرج زن و بچه و پرداخت اقساط باغ و سرای و تمشیت امور کنیز و کلفت باشد.

خلاصه کلام، مسعود سعد در همه حال، ایام محبس را نعمتی می‌دانست از جانب ولی نعمت خود و همواره و همه جا قدردان آن بود. اخیراً در اوراق یک سفینه کهن به رباعیی از مسعود سعد سلمان دست یافتم که الحق دُرّی است گرانبها در تأیید فرمایشان مورخین با انصاف مذکور. این رباعی را مسعود سعد سلمان خطاب به خانواده خود و ملت شهید پرور غزنه و لاهور که مسقط الرأس اوست، سروده و آنها را از نگرانی در آورده و شایعات معاندان و بدخواهان را که می‌گفتند زندان جای خوبی نیست، نقش برآب کرده است. آن رباعی این است:

 

از روز نخست، طالعم مسعود است

حبس ابدم عنایت محمود است

اینجا خدمات هست و نامحدود است

انواع رسیدگی به من، موجود است!

::

پ. ن1. منظور از محمود در رباعی فوق، سلطان محمود غزنوی است که فرزندان او همگی با مسعود سعد سلمان مهربان بودند و سعادت 18 سال حبس را نصیب او فرمودند.

پ.ن2. نام قلعه مرنج که مسعود سعد 8 سال در آن زندانی بود خود گواه عادلی است بر آنکه اصولاً در زندان رنجی وجود ندارد و همه هرچه هست، آسایش و رفاه است.