چاقو دلش گنجشک می‌خواهد

آغوش پُرمهری که حس پَر گشودن را برانگیزد

اندوه دلچسبی که بعد از بارشی بی وقت برخیزد

بوی صدای جیک جیکی کز طنین مهربانش آسمان یکجا فرو ریزد.

..

چاقو گمانم باز هم... انگار

چاقو

گمانم

گشنه

می‌باشد!