اگر از ما بپرسند كه در اين روزگار وانفسا در عرصه خطير شعر طنز بعد از ابن محمود چه كس صاحب صلاحيت است، از بين ده پانزده شاعر ريش و پشم دار حكماً اسم ابوالفضل زرويي نصر آباد هم به ذهنمان خطور خواهد كرد. روزنامه همشهري با آن همه لايي چند تايي فقط به آن مي‌ارزد كه صفحه آخرش را بياري و اصل مطلب را از زبان ملا نصرالدين سابق بشنوي. ملاي مذكور علي رغم ناپرهيزيهايي كه در خورد و خوراك دارد، در شعر طنز ـ آن هم به شيوه سنايي ـ دست درازي دارد. (ما چون طرفدار سره نويسي هستيم به نظرمان رسيد يد طولا را نيز فارسي كنيم.)

گاهي اوقات البته ذهن وقاد آن بزرگوار در مواجهه با الفاظ و اصطلاحات اهل فرنگ، در دست اندازهاي وزني، دچار سكته‌هاي مليح و قبيح و ـ خداي نكرده وقيح ـ مي‌شود. اصرار در گنجاندن «فيلترينگ» در بخش آخر وزن «فاعلاتن مفاعلن فعلن» محصولش چنين بيتهايي ميشود (همشهري، دوشنبه 2 مرداد 85):

... 

واقعاً اي مخابرات عزيز

از چه رو گير مي‌دهي تو به «چيز»

گرچه تو شهره‌اي به سعي و تلاش

 من بميرم، خدا وكيلي،‌ باش

جاي اين قفل و جاي فيلترينگ

فكر «نو ريسپانس تو پيجينگ».

...

البته بر اين يل عرصه نثر و نظم گرفت و گيري نيست. چون از قديم گفته اند. مصراع:

فيل هم در تنگنا  تر مي‌زند.

با اين جاده‌هاي غير استاندارد و اين ماشينهاي زپرتي ساخت داخل، انصاف بايد داد كه «فيل»ها هم «رينگ»شان ترك بردارد. خداوند همه ما را در لغزشگاهها، بالاخص رسانه‌هاي ديداري و شنيداري و مكتوب و ديجيتال، در پناه لطف خويشتن محفوظ و مقبوض داراد!